۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

تو را مي خواهند

دردمندان غم عشق دوا مي خواهند
به اميد آمده اند از تو تو را مي خواهند

روز وصل تو كه عيد است و منش قربانم
هر سحر چون شب قدرش به دعا مي خواهند

اندر اين مملكت اي دوست تو آن سلطاني
كه ملوك از در تو نان چو گدا مي خواهند

بلكه تا بر سر كوي تو گدايي كرديم
پادشاهان همه نان از در ما مي خواهند

زان جماعت كه ز تو طالب حورند و قصور
در شگفتم كه ز تو جز تو چرا مي خواهند

زحمتي ديده همه بر طمع راحت نفس
طاعتي كرده و فردوس جزا مي خواهند

عمل صالح خود را شب و روز از حضرت
چون متاعي كه فروشند بها مي خواهند

عاشقان سر كوي تو خود اين همت بين
كه ولايت ز كجا تا به كجا مي خواهند

عاشقان مرغ و هوا عشق و جهان هست قفس
با قفس انس ندارند هوا مي خواهند

تو به دست كرم خويش جدا كن از من
طبع و نفسي كه مرا از تو جدا مي خواهند

عالمي شادي دنيا و گروهي غم عشق
عاقلان نعمت و عشاق بلا مي خواهند

سيف فرغاني هر كس كه تو بيني چيزي
از خدا خواهد و اين قوم خدا مي خواهند

در عزيزان ره عشق به خواري منگر
بنگر اين قون كيانند و كه را مي خواهند

سيف فرغاني -شاعر منتقد

هیچ نظری موجود نیست: