۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه

انتظار

تو بی قراری دل های بی قرار ندانی

به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی ؟
غروب چه دل انگیز و چه دلگیر است اگر دل در گرو عشق الهی داشته باشی می بینی که خورشید با رفتن خود از صحنه ی روز نشان خون را بر صفحه ی غروب برای منتتظران به ودیعه می گذارد
با این پیام می گوید اگر چه به ظاهر از دید ها پنهانم اما ماه همان چهره ی شب من است
تاریکی شب مانع از وجود خورشید نیست چرا که شب نشانی از آمدن روشنایی صبح دارد
اگر بتوانی شب را به سر بری سپیده دم لبخند خورشید نوازشگر دیدگانت خواهد بود
مهران بیغمی

هیچ نظری موجود نیست: